این قانون طبیعت است که هیچ کس به تنهایی نمی تواند خوشبخت باشد بلکه خوشبختی و سعادت را باید در سعادت و خوشبختی دیگران جستجو کرد
او از من خوشبخت تر است
همسایه ام را می گویم
حانه اش کمی بالاتر از من است
برای خود خانواده ای دارد همچون آفتابگردان
به کسی مدیون نیست
صبح ها همیشه قبل از من
به نماز ایستاده
او شاکر است
حتی وقتی که زیر برف می ماند هم شاکر است
همیشه می داند که کسی هوای اور ا دارد
همان کسی که هوای مرا دارد
اما من نمی دانم
هیچ وقت ندیده ام
که برای سلام کردن دولا شود
همه اور ا دوست دارند
او هرگز کسی را نرنجانده
کاش جای او بودم ....
گنجشک را می گویم
که روی درخت سیب حیاطمان لانه دارد